داستان ترسناک روستای مرموز | نویسنده فرزاد کیانی

شنبه بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۹۶، 0:55

مو به موی خاطره ترسناکو به یاد دارم

اواخر سال 1390 اذر ماه بود که اتفاقی رخ داد

تهران کار میکردیم ولی ان چنان پس انداز نمیشد

به پیشنهاد یکی از فامیلها به لارستان شیراز رفتیم

برای کشاورزی، سیفی جات و طالبی و گوجه و... 

وقتی که رفتیم فهمیدیم که سه نفر از فامیلهای دورمون ...

 

ادامه داستان در ادامه مطلب

منبع : داستانکده , چت

ادامه مطلب
نویسنده: !!☆farzad☆!!

داستان وحشتناک درباره دخترکی در کنار جاده

شنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۶، 4:32

ساعت حدود دو نیمه شب بود

و من که تازه از مهمانی دوستم آمده بودم

مشغول رانندگی به سمت خانه بودم

من در «بیگو» واقع در شمال جزیره «گوام» زندگی می کنم

از آنجایی که به شدت خواب آلود بودم. ضبط

ماشین را روشن کردم تا احیانا خوابم نبرد ...

 

ادامه داستان در ادامه مطلب

منبع : چت , داستانکده

ادامه مطلب
نویسنده: !!☆farzad☆!!

داستان ترسناک مدسه تسخیر شده توسط جن (واقعی)

پنجشنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۳۹۶، 2:49

این داستان کاملا واقعی میباشد

 

سلام دوستان عزیز

بنده الان نزدیکای 26 سالمه

وقتی که ما به دنیا نیومده بودیم بابام

بالای روستامون یه خونه ساخت بزرگ بود حیاطش و هنوزم

در اون خونه زندگی میکنیم ....

 

ادامه داستان در ادامه مطلب

منبع : تالار چت , داستانکده

ادامه مطلب
نویسنده: !!☆farzad☆!!

داستان عجب پرستاریه

چهارشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۹۶، 3:38

دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم ؟ 

پسر: آره عزیز دلم . . . 

دختر: منتظرم میمونی ؟ 

پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند

تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند و گفت

منتظرت میمونم عشقم. . . .  

 

ادامه داستان در ادامه مطلب

منبع : داستانکده , کیانی چت

ادامه مطلب
نویسنده: !!☆farzad☆!!

عاشقانه عشق کودکی

دوشنبه یازدهم اردیبهشت ۱۳۹۶، 5:25

همش چهار سالم بود

یه دختر چشم عسلی با موهای بلند و مشکی

صورتم کمی آفتاب سوخته شده بود

چون ظهرا توی کوچه توپ بازی میکردم

صمیمی ترین دوستم پرستو بود

که توی کوچه بازی میکردیم ...

 

ادامه داستان در ادامه مطلب

منبع : اول چت . داستانکده

ادامه مطلب
نویسنده: !!☆farzad☆!!

دوستانی که این داستانو میخونن

بنده فرزاد کیانی مدیر داستانکده هستم

و به جای اقای خالدی ادامه داستانو مینویسم

امیدوارم خوشتون بیاد

 

برای خاندن قسمت اول اینجا کلیک کنید

 

مدرسه نفرین شده قسمت دوم

چند سال پسر از مرگ مهران در بیمارستان روانی

کم کم داستان مدرسه نفرین شده از یاد رفت

عده ای از مسئولین تصمیم گرفتند که مدرسه رو از نو بسازند

مدرسه سوخته رو تخریب کردندو و شرو به ساختو ساز کردند

چند ماهی طول کشید تا دوباره یک مدرسه تازه تاسیس

ساخته بشه ...

 

ادامه داستان در ادامه مطلب

منبع : کیانی چت , داستانکده

ادامه مطلب
نویسنده: !!☆farzad☆!!

نویسنده داستان: مهرداد خالدی

دوستان عزیز بنده مدیر داستانکده هستم

ابتدا از اقای مهرداد خالدی عزیز

بابت داستان زیباش تشکر میکنم

بخاطر تایپ اقای خالدی و استفاده نکردن

از فاصله در بین کلمات نیاز بود که بنده اصلاحش کنم

با تشکر مدیر داستانکده

 

رافائل مردی چهل ساله است

که در شهری کوچک زندگی میکند.

رافائل مرد بسیار شجاع و بی باکی است

و به همین دلیل در زندگی اش خطرهای بسیاری قبول کرده

و در آخر همیشه خود را در هر موقیتی نجات داده....

 

 ادامه داستان در ادامه مطلب

اصلاح شده توسط داستانکده , کیانی چت

ادامه مطلب
نویسنده: !!☆farzad☆!!

آمارگیر وبلاگ

© داستانکده