داستان بیرون افتاب میدرخشد
برنامه ت رو برداشتی ؟
چیزی جا نذاشتی ؟
ساندویچت ! ساندویچت رو بخوریا
از بوفه ی مدرسه چیزی نخری
بعد هم صداش رو آروم می کرد
و حواسش نبود که همون صدای به خیالش آروم
توی راه پله می پیچه می گفت :....
ادامه داستان در ادامه مطلب
ادامه مطلب