داستان زیبای همراز یکدیگر باشیم

شنبه بیست و هفتم آذر ۱۳۹۵، 1:55

در یک دهکده ای دور افتاده دو تا دوست زندگی می کردند

یکی از اونها جانسون و دیگری پیتر بود

این دو تا از کودکی با هم بزرگ شده بودند

آنقدر این دو دوست رابطه خوبی با هم داشتند

که نصف اهالی دهکده فکر میکردند که ِاین دو نفر با هم برادرند

با این حال که هیچ شباهتی به هم نداشتند

 

ادامه داستان در ادامه مطلب

منبع: کیانی چت

ادامه مطلب
نویسنده: !!☆farzad☆!!

آمارگیر وبلاگ

© داستانکده